"انسانی که فراسوی ساختارهای منظم جای گرفته باشد میتواند آزادانه و به طور مطلق عمل نماید. مردی که واقعاً برای دریافت چیستی حقیقت کوشا و جدی است هیچ سبکی ندارد. زندگی او تنها در آنچه که هست جریان دارد. اگر خواستار شناسایی حقیقت نهفته در هنرهای رزمی هستید و میخواهید حریف را به روشنی ببینید، باید هرگونه وهم و پندار پیرامون سبک ها یا مکاتب، تعصبات، گرایشها و بیزاریها و هر آنچه مانند اینها را بدور افکنید."
تائوی جیت کان دو؛ بروس لی صفحه 17 بخش نومید هنجار یافته پارگراف سوم
در بند و اسارت سبکها و مکاتب رزمی بودن بحثی بود که در قسمتهای قبل پیرامون آن صحبت کردیم. اما این مشکلی بود که بیشتر گریبان گیر گذشتگان هنرهای رزمی بوده و آنقدر این واپسگرایی ادامه یافته که به بدترین شکل، خود را بروز داده است و آن درجات، در هنر رزمی است. کمربندها، دان و خلاصه هرچه از این قبیل می باشد.
هنرجوی رزمی که خود را در پشت آموخته های تقلبی و بدلیش پنهان میکند و با دروغهایی از قبیل کاتاها و فرمها و تکنیکهای دفاع شخصی حقیقت خود را یکسره به گوشهای میاندازد تا آنجا که اگر بخشی از یکی از این فرمها را اشتباه انجام دهد انگار دچار ناتوانی و ضعف شده یا اگر آنها را خوب اجرا کند به نوعی خودشیفتگی احمقانه که ناشی و غلفت از ناتوانیها و ضعفهای اوست دچار میشود.
این چنین شخصی دائما خود را پشت آموختههایش پنهان میکند و به جای ارتقا بخشیدن به خود و ضربهاش همیشه درگیر یادگیری چیزهای جدیدتر یا رنگ و لعاب نوین میباشد. آموختهایی که او را هرچه بیشتر اسیر خود میکند تا جایی که تمام خلاقیت و برانگیختگی او را از او میگیرد و آنچه میماند فردی است خشک و غیرقابلانعطاف که او از حقیقت مبارزه که فرایند کاملا متغیر و منعطف است، بطور کلی دور میافتد.
این ازخودبیگانگی تا آنجا پیش میرود که شخص در اثر اعتماد به این آموختهها نه تنها خود را پشت آنها پنهان میکند بلکه بدتر از آن خود از پشت مقامها، پُستها، عناوینی از قبیل سی فوشی هان سن سی یا استاد یا قهرمان که از عوارض جانبی این آموختههاست مخفی مینماید و دیگر برای خویش خودی قائل نیست که بخواهد آن را بشناسد و گسترش دهد.
البته سبکهای رزمی فکر این جایش را هم کردهاند میآیند وادی را برای هنرجو تعریف میکنند که در آن جا فقط با این سبک میتوانید گلیم خود را از آب بکشید و آن وادی قوانین مسابقهای آن سبک است. مثلا در یک سبک میگویند حق استفاده از دست را ندارید در سبک دیگر حق استفاده از پا را ندارید. یک سبک فقط از فنون درگیری استفاده میکند و از این قبیل قوانین وضع شده محدود کننده که لیاقت همان سبکهای محدود را دارند. هنرجویان این سبکها هم میآیند با این قوانین خود را هر چه بیشتر اسیر کرده و نکند که در این اسارت به مقامی هم دست پیدا کنند.
دیگر این شخص نه تنها در بند آموختهها که در بند مقامهای مسابقهای و دانها و عناوین و القاب مختلف گرفتار میشود که نجاتش تقریبا غیرممکن است و فرد دچار نوعی مرگ قوه خلاقانه و هنری میگردد. چنین کسی را چه به هنر از هر نوعش که باشد.
حالا وای به حال مردمی که این مقامها و دانها را معاوضه میکنند. دیگر خود حساب کار بکنید که وضعیت هنرهای رزمی به چه روزی میافتد.
پایان/
نظر شما